………اى مالک! بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاى عادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند و مردم به کارهاى تو همانگونه نظرمى کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مى گفتى.
بدان!افراد شایسته را با آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مى سازد مى توان شناخت،بنا بر این باید محبوبترین ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایت حلال نیست نسبت به خود بخل روا دار،زیرا بخل نسبت به خویشتن این است که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیشگیرى.قلب خویش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیوان درنده اى نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شمارى!زیرا آنها دوگروه بیش نیستند:
یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون تو
گاه از آنها لغزش و خطا سر مى زند.ناراحتیهائى به آنان عارض میگردد بدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مى شود(در این موارد)از عفوو گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش به توعنایت کند.زیرا تو مافوق آنها و پیشوایت ما فوق تو و خداوند مافوق کسى است که ترا زمامدار قرارداده است!امور آنان را بتو واگذار کرده و بوسیله آنها تو را آزمایش نموده است.هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!
چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بى نیاز نیستى.هرگز ازعفو و بخششى که نموده اى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نمودهاى به خود مبال.و نیز هرگز نسبت به کارى که پیش مى آید و راه چاره دارد سرعت به خرج مده.مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مى کنم و باید اطاعت شود که این موجب دخول فساد در قلب و خرابى دین و نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت است.آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق تو است،نظر افکن!که این ترا از آن سر کشى پائین مى آورد و آن شدت وتندى را از تو باز مى دارد و آنچه از دستت رفته است یعنى نیروى عقل و اندیشهات که تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مى گردد.از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش!و از تشبه به او در جبروتش خود را بر کنار دار!
چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.